علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب
شب زاسرار علی اگاه است دل شب محرم سرالله است
شب شنفته است مناجات علی جوشش چشمه عشق ازلی
شاه رادیده به نوشینی خواب روی برسینه دیوار خراب
قلعه بانی که به قصر افلاک سردهدناله زندانی خاک
اشک بازی که چولب بگشاید درودیوار به زنهار اید
ناشناسی که به تاریکی شب می برد شام یتیمان عرب
پادشاهی که به شب برقع پوش می کشد بار گدایان بر دوش
شاهبازی که به بال وپرراز می کنددرابدیت پرواز
شهسواری که به برقع شمشیر دردل شب بشکافددل شیر
عشقبازی که هم آغوش خطر خفت درخوابگه پیغمبر
آن دم صبح قیامت تاثیر حلقه ءدرشدازاودامنگیر
دست در دامن مولازددر که علی بگذر وازمامگذر
شال شه واشدودامن به گرو زینبش دست به دامن که مرو
شال می بست وندایی مبهم که کمربند شهادت محکم
پیشوایی که به شوق دیدار می کند قاتل خود را بیدار
ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق
می زند پس لب اوکاسه شیر می کند چشم اشارت به اسیر
چه اسیری که همان قاتل اوست تو خدایی مگر ای دشمن دوست
درجهانی همه شور وهمه شر ها علی بشرکیف بشر
کفن از گریه غسال خجل پیرهن از رخ وصال خجل
شبروان مست ولای تو علی جان عالم به فدای تو علی
روحت شاد شهریار